حالا او با افتخار گام به تالار مشاهير و بزرگان تاريخ سينما گذاشته و مجموع افتخارهاي كارنامهاش براي 7فيلمي كه ساخته، از مرز 70جايزه و 50 نامزدي گذشته است. اين البته جز 2مجسمه طلايي است كه او را در كنار بزرگاني چون فدريكو فليني، آكيرا كوروساوا، اينگمار برگمان و چند چهره افسانهاي ديگر قرار ميدهد. اين لحظهها براي فرهادي و تمام آنها كه در توليد «فروشنده» نقش داشتهاند، وقت كوبيدن بر طبل شادانه و زدن پرچم بر سردر خانه است.
تيزهوشي ترانه عليدوستي و در ادامه خود فرهادي در واكنش نشان دادن به دستور اجرايي دونالد ترامپ و تحريم اسكار، بخشي از جورچيني است كه سرانجام با نشستن هماي شادماني بر شانه نماينده ايران در اسكار كامل شد. اگر اسكار بهترين فيلم خارجيزبان تا آخرين روزها مال «توني اردمان» و مجسمه طلايي پيش از شيرينكاريهاي رئيسجمهور آمريكا در مشت مارن آدي آلماني بود، چرخ فلك اين بار به سود فرهادي ما چرخيد و او 5سال پس از «جدايي نادر از سيمين»، اسكار دوم را با فيلمي برد كه از نظر افتخارهاي بينالمللي پايينتر از جدايي، «درباره الي» و حتي «گذشته» ميايستد. منصف اگر باشيم، فروشنده بهترين فيلم كارنامه سازندهاش نيست.
فرهادي بامداد دوشنبه 9 اسفند اسكار دوم را ابتدا براي خودش و بعد، براي سينماي ايران و سينمادوستان ايراني به ارمغان آورد. نام فرايند پيشبينيناپذير منتهي به بردن اسكار را اگر بخت خوش هم بگذاريم، اين «بخت» معمولا سراغ كساني ميرود كه شايستگياش را دارند و فرهادي نشان داده سينماگري هوشمند و شايسته است. او از همين امروز تا پايان دنيا اگر فيلم نسازد، نامش براي هميشه در تاريخ ثبت و ماندگار شده و اين براي ما كه در عصر و دوره او زيستهايم، افتخاري تكرارناشدني است.
از اينها كه بگذريم، آنچه برخي هواداران فروشنده با اسكار كردند، شايد بتواند موضوع فيلم بعدي فرهادي باشد! دوستان بهويژه در فضاي مجازي چنان چماقي از اسكار ساختند و بر سر مخالفان و منتقدان فروشنده كوبيدند كه مشابه آن در زمانهاي نهچندان نزديك يافت مينشود. اينكه اگر كسي فروشنده را دوست ندارد پس چيزي از سينما نميفهمد و ميتوان با اين مجسمه طلا از خجالت امثال مسعود فراستي و بهروز افخمي درآمد، دستكم در منطق خود فرهادي محلي از اعراب ندارد. دست از اين شوخيها برداريم و بگذاريم فيلمساز گزيدهكار ما چند روز دور از هياهو با اسكار خوش بگذراند.
نظر شما